گل پسرا
مهیار از مهد برگشته و قرار شده یک ساعت دیگه مهدی رو از کلاس زبان با یه سرویس دیگه بفرستن ساعت بیست دقیقه از وقتی که مهدی باید برسه گذشته با راننده سرویس تماس گرفتم من : خانوم فلانی مهدی چرا دیر کرده ؟ سرویس : خانوم آوردنش ، شما خونه نبودید من : خانوم من خونه م سرویس : ولی هر چی در زدن نبودید مهدی الان توو محوطه هستش من : از پنجره حیاط رو نگاه می کنم ، صداش می کنم ... خبری نیست مهیار رو می ذارم خونه و تندی از خونه می زنم بیرون و مسیر خونه مامانی نی نی آ رو پیش می گیرم تا وارد محوطه میشم می بینم بله آقا سوار بر دوچرخه بچه همسایه داره بازی می کنه مهدی با دیدن من من با دیدن مهدی از یه طرف راننده بیچاره که آوردتش می رسه راننده : من : مهدی :
نظرات شما عزیزان:
خانوم فلانی تورو خدا ببخشید ازش پرسیدم خونتون کجاس اینجا رو نشون داد
آخه می خواستم بیام خونه مامانی